تصویر 1. فرِد هِرْتْسُک. نشانهی سلیقهی خوب، پُرتلند، 1959
فرِد هِرْتْسُک [1] (1930 – 2019) عکاس خیابانی و از پیشگامان عکاسی رنگی است که آوازهاش خیلی دیر و پس از هفتاد سالگی بر سر زبانها افتاد. بخش عمدهی عکسهای او، عکسهایی است که او در خیابانهای ونکوور کانادا تهیه کرده است. او مدتی پیش و همزمان با درگذشت یکی دیگر از عکاسان مهم جهان، رابرت فرانک، در 88 سالگی از دنیا رفت. در این مقاله قصد داریم به زندگی و دوران کاری این عکاس مهم نگاهی داشته باشیم و اهمیت آثار او را بررسی کنیم.

هرتسک در 21 سپتامبر 1930 در شهری حوالی اشتوتگارت در جنوب آلمان به دنیا آمد. او در یازده سالگی و در اثناء جنگ جهانی دوم، مادر و پنج سال بعد پدرش را از دست داد و در غیاب عشق و محبت والدین با خیابانهای شهر آشنا شد.
هرتسک در سال 1952 آلمان را به مقصد مانتریال و سپس ترانتو در شرق کانادا ترک کرد. او در آنجا با عکاسی با نام فرو شِلی آشنا شد. آنها همخانه و تاریکخانهای را با یکدیگر شریک بودند. به هر حال، هرتسک در این دوران تمایل چندانی به عکاسی نداشت. او ترانتو را ناجور و زشت یافته بود، «چرا که هنوز نمیدانستم چطور میتوان صحنههای زشت را به عکسهای زیبا تبدیل کرد.»
او در سال 1953 به ونکوور در ساحل غربی کانادا نقل مکان کرد و در آنجا به شرکت کشتیرانی یونیین استیمشیپس ملحق شد و کار روی کشتیهای بخار را آغاز کرد. او در آنجا با گرهارت بلومه آشنا شد، کسی که تأثیر زیادی روی او داشت. هرتسک از طریق او با ادبیات، سیاست، اقتصاد، علوم، فلسفه و مذهب آشنا شد. او تحت تأثیر نویسندگانی چون گوستاو فلُبر و جام دُسپَسُس تلاش کرد که زندگی مدرن را در عکسهایش نشان دهد.
هرتسک پس از سه سال کار در کشتی، بهعنوان عکاس پزشکی در بیمارستان سنتپُل استخدام شد. چند سال بعد و در سال 1961 او رئیس بخش عکس/فیلم دپارتمان ارتباطات زیستپزشکی در دانشگاه بریتیش کلمبیا شد. هرتسک از اواخر دههی 1960 تدریس عکاسی در دانشگاههای بریتیش کلمبیا و سایمن فریزر را آغاز کرد.

اگر چه هرتسک در این دوران بیشتر برای عکاسی و فیلمهای پزشکیاش تمجید شده است (او در سال 1987 برندهی جایزهی عکاس سال پزشکی کانادا شد. هرتسک بهشوخی شاهکارش را فیلمی با نام «معاینهی پستان» میداند، فیلمی که «با اختلاف عاریهگرفتهشدهترین فیلم در کتابخانهی آنجاست.») اما مهمترین جنبهی کار عکاسی هرتسک عکسهای رنگیای است که او طی نیمهی دوم قرن بیستم در خیابانهای شهر ونکوور تهیه کرده است.
او در کتاب «فرد هرتسک: عکسها – 2011» [2] نوشته است که «من عاشق بنادر، فرودگاهها، خیابان و مردم هستم.» «شهر را به خاطر حقایق تلخش دوست دارم. من عکاس خبری نیستم. شانس این کار را نداشتهام. اما طوری عکاسی میکنم که انگار ژورنالیست هستم و سوژهام شهر ونکوور است.»

هرتسک هنگام اوقات فراغتش کتابها و مجلات عکاسی را مطالعه میکرد و به عکاسانی مثل واکر اونز، آوگوست زاندر، اوژن اتژه و رابرت فرانک علاقه داشت (او و رابرت فرانک دقیقاً در یک روز از دنیا رفتند طوری که خبر درگذشت فرانک کمابیش خبر فوت او را تحتالشعاع قرار داد).
هرتسک با اسلایدهای رنگی کُداکروم عکاسی میکرد. یکی از سختیهای کار با کداکروم حساسیت پایینش به نور بود که میتوانست عکاسی خیابانی را، که معمولاً به سرعت بالای شاتر نیاز دارد، با مشکل مواجه کند. به هر حال، این فیلم گزینهی مطلوبی برای ثبت تنوع رنگی بافت شهر مدرن، انبوه تابلوهای تبلیغاتی و دگرگونیهای آبوهوایی ونکوور بود.

عکاسی رنگی در آن زمان جایی در دنیای عکاسی جدی نداشت. هرتسک در سال 2011 به روزنامهی جُرجیا استرِیت گفته بود که «شگفتانگیز است که وقتی عکاسی رنگی را در سال 1957 آغاز کردم، هیچ کسی وجود نداشت که بتوانم از او تقلید کنم. هیچ کسی!» و شرایط عکاسی رنگی در آن دوران را این گونه توصیف کرده است: «درست همان طور که میدانیم آزادی و ماهی سلمن تازهصیدشده چیزهای خوبی هستند، میدانستیم که رنگ صرفاً برای چیزهای زیبا و تماشایی به کار میرود. مناظر، قوها، گلها، غروب خورشید، درختان کهنسال و شمعهای روشن. اگر هر چیز دیگری غیر از اینها بهصورت رنگی عکاسی میشد تعجب همه را برمیانگیخت.»

در آن دوران عکاسی سیاه و سفید تنها رسانهی عکاسی مستند و هنری بود و عکاسی رنگی مختص به کارهای تبلیغاتی و سطح پایین تلقی میشد. حتی برخی از شناختهشدهترین عکاسان آن دوران، سالها پس از گسترش کاربرد عمومی فیلمهای رنگی در عکاسی، همچنان نگاهی منفی به عکاسی رنگی داشتند. بهعنوان مثال، واکر اونز در سال 1969 این عقیده را داشت که «این چهار کلمهی ساده را باید زیر لب زمزمه کرد: عکاسی رنگی مبتذل است.»[3]
در واقع، هرتسک خیلی پیش از پذیرش رنگ در حوزهی عکاسی جدی و جلوتر از عکاسان رنگی مشهوری چون ویلیام اگلستن[4]، استیون شر[5] و جوئل مایرُویتْس[6]، کسانی که بسیاری آنها را پیشگام عکاسی رنگی دانستهاند، و کمابیش همزمان با سُل لایتر[7] عکاسی رنگی را شروع کرد. با این حال، او طی دوران طلایی کاریاش (بین سالهای 1957 تا 1963) شناخته و مشهور نشد. کارهای او در دههی 1960 در شمار اندکی از نمایشهای گروهی از جمله گالری ملی و گالری هنر ونکوور به نمایش درآمدند و عکسهای او در این دوران بیشتر بهشکل نمایشهای اسلایدی در خانهاش، انجمنهای عکاسی و گهگاهی در کلاسهایش به نمایش درمیآمدند.
طی گذر سالها بسیاری از عکسهای خیابانی او صدمه دیده و نابود شدند، اما با ورود به هزارهی سوم، بازیابی دیجیتالی عکسهای او به نقطهی عطف دوران کاری هرتسک در سال 2007 انجامید: نمایشگاه انفرادی آثار او در گالری هنر ونکوور با نمایش بیش از صد اسلاید رنگی او که از حدود 80 هزار عکس در آرشیو شخصیاش از عکسهای دهههای 1950، 1960 و 1970 انتخاب شده بودند.

این نمایشگاه تأثیر مهمی در شناساندن عکسهای هرتسک به جهان بهعنوان آثار پیشگام در عکاسی رنگی داشت. بعد از این نمایشگاه کتابهایی از عکسهای او منتشر شدند. دیوید کمپنی در کتاب «فرد هرتسک: رنگ مدرن – 2017» [8] نوشت که «این عکسها نه آن «نگاه مثبتی» که مسئولان شهری بهدنبالش بودند را داشتند و نه نگاه منفی.» «آنها حاصل نگاه حسابشده، حواسجمع و کاملاً گشادهدستِ یک مشاهدهگر متفکر هستند. در تاریخ عکاسی شمار بسیار معدودی را میتوان یافت که به پای غنای پرترههای شهری هرتسک رسیده باشند.» جف وال در ونکوور مگزین دربارهی او نوشت که «فکر نمیکنم اکنون بتوانیم عکاسی مثل فرد هرتسک داشته باشیم.»

هرتسک به موضوعاتی مثل تابلوهای تبلیغاتی، رهگذران، ویترین مغازهها، کودکان و بندر کشتیرانی توجه ویژه داشت. انبوه تابلوهای تبلیغاتی در عکسهای رنگی او از رنگ و فرم جدید فضای مدرن خبر میدهند. او غالباً در هیأتی نامحسوس و با فاصله از مردم اطرافش عکاسی میکرد. توجه او به کودکان در سطح شهر یادآور عکسهای هلن لِویت[9] است، عکاسی او از ویترین مغازهها و کاسبان از علاقهی او به آثار اوژن اتژه[10] و آوگوست زاندر[11] خبر میدهند و عکسهایش در لنگرگاه از تجارب کاریاش در کشتیرانی. همچنین، عکسهای پرتعداد او از اتومبیلها حاکی از علاقه و توجه او به این مرکبهای رنگارنگ شهری است که در کنار تابلوهای تبلیغاتی، به شهر رنگ مدرنیته زدهاند.

افزون بر عکسهای متعدد هرتسک از نمادهای شهر مدرن، او پرترههای متعددی از انسانهای سطح شهر تهیه کرده است که نشان از نگاه همدلانهی او دارند. تارا نگ در پایاننامهاش (2016) [12] دربارهی هرتسک نوشته است که عکسهای او در محلههای فقیرنشین و بهحاشیهرفته، نگاهی انسانگرایانه به طبقهی کارگر شهر ونکوور است. در دوران شکوفایی سرمایهداری، تصویری که روزنامهها از این افراد ساخته بودند تصویر آدمهای مست، مجرم، منحرف و لاابالی بود، کسانی که شرایطشان حاصل «ضعف شخصیتیشان» است. هرتسک با نگاه انسانی و همدلانهاش به این طبقه، تصویر متفاوتی از آنها ارائه داده است.

فرد هرتسک طی قریب به پنج دهه فعالیت عکاسی دهها هزار عکس از خود باقی گذاشت. عکسهای رنگی او از تابلوهای شهری، ماشینها و رهگذران کاوشی کمنظیر در مدرنیتهی شهری و نگاهی همدلانه به انسانها هستند. اگر چه عکسهای خیابانی او تا مدتها ناشناخته باقی ماندند و این باعث شد شهرت او در عکاسی به دههی پایانی عمرش محدود شود و جایی در کتابهای تاریخ عکاسی و هنر نیابد، اما اکنون باید او را از پیشگامان کاربرد جدی رنگ در عکاسی در نظر گرفت. هرتسک با متانت و فروتنی، شهرت دیرهنگامش در عکاسی را در مجلهی تایم (2011) این گونه توصیف کرده است: «دیر آمدنم باعث شد که روی انگشت کسی پا نگذارم.»









پینوشتها:
[1] Fred Herzog
[2] Fred Herzog: Photographs
[3] رجوع کنید به thefallmag.com
تاریخ دسترسی: 1 مهر 1398
جالب است که بعد از این نقل قول، طولی نکشید که اونز به عکاسی رنگی پلارید روی آورد.
[4] William Eggleston
[5] Stephen Shore
[6] Joel Meyerowitz
[7] Saul Leiter
[8] Fred Herzog: Modern Color
[9] Helen Levitt
[10] Eugène Atget
[11] August Sander
[12] رجوع کنید به spectrum.library.concordia.ca
منبع : سایت عکاسی